tag:blogger.com,1999:blog-21635031195335925692024-02-19T12:38:04.039+03:30پارادوکسZoHrEhttp://www.blogger.com/profile/04404323730546855788noreply@blogger.comBlogger14125tag:blogger.com,1999:blog-2163503119533592569.post-19873776730810945092007-10-07T20:12:00.000+03:302007-10-07T20:20:43.835+03:30کاش رییس جمهور هیجان زده نشود<div align="right">وقفه طولانی در نوشتن مطاب ادامه دار قبلی پیش آمد. پیش از ادامه مطلب بد نیست آنتراکت موضوعی داشته باشم.<br />چند نکته کوچک درباره راهپیمایی روز قدس:<br />1.هیچ کس نمی تواند منکر حضور تعداد قابل توجهی از مردم در راهپیمایی های روز قدس و روز 22 بهمن شود. درست که تعداد قابل توجهی از شرکت کنندگان ، سربازهای وظیفه ، دانش آموزان و کارمندان برخی ارگان ها هستند ، اما نمی توان از بقیه جمعیت چشم پوشید.<br />و البته شاید بیراه نباشد که بگوییم در تهران این مابقی جمعیت ، بیشتر از مناطق پایینی شهر ( چه در غرب، شرق ،یا جنوب) می آیند و مسیر حرکت اتوبوس ها و تعداد آنها نیز و ترافیک خیابان های این مناطق، موضوع را ثابت می کند.<br />2.حتی راهپیمایی روز قدس هم که به عنوان حمایت از فلسطین برگزار می شود ، به معیار و میزانی برای سنجش تعداد حامیان برنامه های دولت تبدیل شده و خیلی از شعارها هیچ ربطی به فلسطین و قدس ندارند.<br />3.این راهپیمایی ها بیش از اعتراض به اسراییل و حمایت از فلسطین ، بیننده را به یاد کارناوال هایی می اندازد که هیچ وقت در ایران ندیده ایم. هر کس برای خودش بساطی راه انداخته و هر گروهی شعاری می دهد. جالب که عده ای حرکات آکروباتیک انجام می دهند و ورزشکارانی هم هنرنمایی می کنند ،بساط نقاشی روی صورت بچه ها و دستفروشی هم به پاست.<br />یکی از کسانی که پوسترها و شعارهای خودش را داشت ، عکس هایی از خانواده پهلوی و مجسمه های زندانیان و شکنجه گرهای ساواک نصب کرده بود و نقالی می کرد: این فرحه ، زن سوم شاه، رقاصه ، مشروب خوار ، فاسد، این ثریاست ، زن دوم شاه ،... ولی ثریا و فوزیه را معرفی کامل نکرد!<br />4.جمله معروف "مشت محکم بر دهان اسراییل " هنوز ورد زبان هاست و هنوز گزارشگران صدا و سیما در گفتگوها ، دنبال چنین جمله ای هستند. در اخبار ساعت 19 شبکه اول در یکی از همین گزارش ها ، جمله ای گفته شد که کم از جوک های رایج نداشت و بیان آن را دور از عفت کلام می دانم و فقط متاسفم که در تلوزیون به چنین نکته های مهمی توجه نمی شود.<br />5. کسانی که در راهپیمایی شرکت می کنند –غیر از آنها که در خود دانشگاه هستند – به سخنرانی ها توجه ندارند ، تا آنجا که در پایان سخنرانی رییس جمهور، خانمی از دوستش سوال کرد سخنران چه کسی بود؟ مگه آاقای احمدی نژاد هم در نماز جمعه حرف می زند؟<br />شک دارم که تلوزیون صحبت های رییس جمهور را کامل پخش کرده باشد. خیلی دوست داشتم این سخنرانی را ببینم. نمی دانم واکنش مردم در برابر ضرب المثلی که ایشان خطاب به آمریکا و اسراییل گفتند ، چه بود؟<br />تعجب کردم که رییس جمهور از روی نوشته سخنرانی می کرد. آخر نمی توانم تصور کنم ،روی کاغذ نوشته بوده : من به اونها میگم " اون ممه رو لولو برد"<br />اگر با گوش های خودم نشنیده بودم ، باور نمی کردم که چنین جمله ای روز قدس و در جایگاه سخنران نماز جمعه بیان شده باشد.<br />بعد از وان دقیقه پیلیز ، این هم از یک ضرب المثل. کاش آقای احمدی نژاد موقع سخنرانی اینقدر هیجان زده نمی شد.</div><div align="right"> </div><div align="right">***</div><div align="right"><a href="http://www.photoblog.com/zohrepix">عکس هایم از روز قدس</a></div>ZoHrEhttp://www.blogger.com/profile/04404323730546855788noreply@blogger.com9tag:blogger.com,1999:blog-2163503119533592569.post-67026312863730989152007-09-18T16:31:00.000+03:302007-09-18T16:56:13.033+03:30رییس برو به بچه ات برس<div align="right"><strong>به جای مقدمه دوم</strong></div><div align="right">متاسفانه به خاطر مشکل بلاگر ، همه کسانی که قصد ابراز نظر داشته اند ، نتواتستند کامنت خود را ثبت کنند. در بین کسانی که در <strong>360</strong> نظرشان را گفتند و اینجا کامنت گذاشتند ، دو مورد به توضیح کوچکی نیاز دارند. دوستی به شوخی های جنسی رایج بین دختران اشاره کرده و گفته اند که در این مورد هیچ تفاوتی بین زنان و مردان وجود ندارد. فکر می کنم آقایان اگر <strong>منصفانه </strong>قضاوت کنند ، می پذیرند که شوخی و جوک های جنسی بین بیشتر مردان رایج است ، هم در سنین مختلف و هم اقشار مختلف ، حتی تحصیلکرده و روشنفکران جامعه. در حالیکه تنها برخی از خانم ها حاضرند وارد چنین بحث هایی شوند.</div><div align="right">دوستی دیگر چنین مسائلی را خرده فرهنگ دانسته اند. کاملا با ایشان مخالفم. بحثی که اینجا مطرح می کنم ، اشاره به مواردی از نشانه های حس مالکیت و برتری جویی مردان نسبت به زنان ، نگاه جنسی به زن و نیز تضییع حقوق زنان است. این مسایل نه یک خرده فرهنگ ، که بخش عمده ای از فرهنگ تاریخی و اجتماعی و عرفی و دینی ما راتشکیل می دهد. بحث اصلی من این مثال ها نیستند ، بلکه آنها را به عنوان سوالاتی از مخالفین فمینیسم مطرح می کنم. </div><div align="right"><strong>چه کسی تحمل مدیر زن را دارد؟</strong></div><div align="right">هیچ دقت کرده اید به واکنش مردان در برابر زن هایی که رتبه علمی ، کاری و شغلی و حتی درسی بالاتری نسبت به خودشان دارند؟ از استاد دانشگاه زن گرفته تا سرکارگر و مدیر و رییس بخش و سردبیر و دبیر سرویس و... </div><div align="right">خانم 33-4 ساله مجردی استاد زبان عمومی دانشکده ما بود. این خانم در عین تسلط کامل بر کارش ، بسیار سخت گیر ، منضبط و دقیق بود و همان قدر که به بچه های فعال کلاس توجه داشت و با آنها مهربان بود ، نسبت به کسانی که دیرکرد و غیبت داشتند و پاسخگوی درس نبودند ، سخت گیر و بداخلاق بود. همه پسرهایی که به خاطر درس نخواندن یا دیر به کلاس آمدن، مورد عتاب استاد قرار می گرفتند ، او را دختر ترشیده و عقده ای خطاب می کردند. بی شک اگر این استاد یک مرد 50 ساله مجرد بود ، هرگز نه ترشیده خطاب می شد و نه عقده ای.</div><div align="right">ظاهرا به نظر آقایان، زنی که ازدواج نکرده و از حضور یک مرد در زندگیش بهره نبرده ! قطعا به خاطر چنین عقده ای ، بقیه مردان را آزار می دهد.همه کسانی که استاد زن داشته اند ، دیده اند که آقایان بی شک موقع انتقاد از آن استاد ، زن بودنش را نیز جزء ایرادهایش می دانند. و البته باید از دخترهایی هم که چنین بحث هایی را مطرح می کنند ، بیشتر ایراد گرفت.</div><div align="right">برای بیشتر مردان تحمل مدیر و رییس زن آنقدر سنگین است که همیشه دنبال نقطه ضعفی در او می گردند و به محض یافتن چنین موردی ، آنرا نه به سواد و سابقه کار، که فقط و فقط به زن بودنش ربط می دهند و می گویند وقتی یک زن مدیر شود چنین نتیجه ای طبیعی است. اصطلاحات و جمله های رایج این مواقع را خوب می دانیم : آخه زن رو چه به ریاست؟ تو برو کهنه بچه اتو بشور. من نمی فهمم کی گفته این خانوم آشپزخونه اشو ول کنه بره درس بخونه؟ برو بشین پای چرخ خیاطیت... همه ما این جمله ها را شنیده ایم. غیر از این است؟ </div><div align="right">بدتر از این ، تهمت هایی است که به زنان زده می شود ، که اگر زن نبود به اینجا نمی رسید. متاسفانه برخی زنان برای پیشرفت های درسی و کاری ، به جای علم و توانشان ، از زنانگی خود بهره می برند. اما محکوم کردن تعداد بسیاری از زنان به چنین برخوردی ، بی عدالتی رایجی در بین مردم شده است. آقایان در چنین مواردی نه تنها از همان حربه کار خانه و بچه داری برای زیر سوال بردن توانایی زنان استفاده می کنند، بلکه مسایل جنسی را نیز به میان می کشند . اینجا اولین و مهمترین نکته زن بودن طرف مقابل است و نه هیچ چیز دیگر. اشاره ام به تفاوت های جسمانی زن و مرد و نیز عدم تناسب برخی مشاغل برای زنان نیست ، اشاره ام نگاه جنسی به زن است و اینکه پیش از توجه به همکار بودن یا رییس بودن و یا استاد بودن ، زن بودن او مورد توجه قرار می گیرد.</div><div align="right">به زعم بیشتر آقایان و حتی تعداد زیادی از خانم ها نیز، وظیفه اصلی زن خانه داریست و هر توانایی و مهارت دیگری داشته باشد ، باز هم باید وظیفه اصلیش را به او یاد آوری کرد.</div><div align="right">سوالم این است: چرا در چنین مواقعی به جای انتقاد علمی و حرفه ای، زن بودن رییس یا همکار و یا استاد خود و جنسیت او را مطرح می کنید؟ و به جای تاکید بر دانش و توان کم یا زیادش ، جنسیتش را محکوم می کنید؟ </div><div align="right">راستی به رانندگی مردان دقت کرده اید؟ شاید بیش از80% راننده ها مرد هستند و این همه تصادف و خلاف و اشتباه می کنند ، اما به محض اینکه اشتباهی از زنی راننده سر بزند ، تمسخر و تحقیر شروع می شود. اگر راننده زن بهتر و تندتر براند ، که قطعا برای بسیاری مردان راننده، سنگین و غیر قابل تحمل است و باید رویش را کم کنند. ادامه دارد... </div>ZoHrEhttp://www.blogger.com/profile/04404323730546855788noreply@blogger.com4tag:blogger.com,1999:blog-2163503119533592569.post-39083363032941497882007-09-10T17:00:00.000+03:302007-09-10T17:46:55.194+03:30شما که ما را مسخره می دانید<div align="right"><strong>شما که فمینیسم و فمینیست ها را مسخره می دانید</strong></div><div align="right">شاید همین تیتر مطلب باعث شود به عادت معمول چهره در هم بکشید و از خواندن آن منصرف شوید. اما بد نیست ، فقط تعدادی از سوال های مرا بخوانید و توجهی به آنها کنید. روی صحبت و نوشته ام با همه آقایان و حتی خانم هایی است که با شنیدن کلمه های فمینیسم و فمینیست و حقوق زن ، اوقاتشان تلخ می شود. همه آقایانی که فکر می کنند فمینیسم یعنی نبرد خصمانه با مرد. همه کسانی که فکر می کنند طرفداری از حق زن به معنای پایمال کردن حقوق مردان است. </div><div align="right">پیش از هر چیز ایراد خودم و همفکران خودم و عده ای را که فمینیسم و حقوق زن ، <strong>دستاویز</strong>ی برای اهداف دیگرشان شده ، بیان می کنم. اینکه گاهی و شاید خیلی اوقات زیاده روی می کنیم و احساساتمان که غالب می شود ، همه را با یک چوب می رانیم و به قول معروف تر و خشک را با هم می سوزانیم . اما همه باور داریم حتی اگر درصد بالایی از افراد در دسته بندی مشابه قرار بگیرند ، باز هم تفاوت ها و استثناهایی وجود دارد. آقایان هم اینچنین درمورد خانم ها ابراز عقیده می کنند ، ولی فعلا قصد صحبت در مورد حقوق و اشتباه های آنها را ندارم.</div><div align="right">در ضمن لازم می دانم دو نکته دیگر راهم در مقدمه ذکر کنم: کسی نمی تواند منکر تفاوت های ذاتی و فیزیولوژیک مرد و زن شود ، خصوصا درمورد مسایل جنسی که تفاوت های بسیار آنها باعث بسیاری قضاوت های اشتباه بین طرفین و نیز توجیه برخی برخوردهای آقایان به بهانه غیرارادی بودن ، می شود. دوم اگر در بین مثال ها مجبورم از برخی اصطلاحات و عبارات غیر محترمانه </div><div align="right">و توهین آمیز به عنوان مثال ، استفاده کنم ، عذر می خواهم.</div><div align="right"></div><div align="right">از یک اصطلاح معمول و جاافتاده شروع می کنم: <strong>زن ذلیل</strong> . چرا اصطلاح زن ذلیل داریم ولی اصطلاح <strong>مرد ذلیل</strong> نداریم؟ چرا زن ذلیل بودن برای هر مردی شرم آور و مرد ذلیل بودن برای بسیاری از زنان عادیست. آیا غیر از این است که همه ما به فرمانروایی بی چون و چرای مردان عادت کرده ایم ، ولی اقتدار و توانایی زن و برتریش بر مرد ،برایمان غیرمعمول است؟ </div><div align="right">بسیاری آقایان برای تمسخر و تحقیر دوستان و همکارانشان از این اصطلاح استفاده می کنند ، به شوخی یا جدی. هرگز و هرگز برتری زن در خانه امتیاز به شمار نمی آید. درست یا غلط ایرادهای روانشناسی هم به مادرسالاری گرفته می شود ، که باعث اشکال درتربیت و شخصیت فرزندان می شود. از آنجا که در جامعه ای کاملا مردسالار و با حکومتی بسیار مردسالارتر زندگی می کنیم ، نمی توانم به همه دلایل اینچنینی اعتماد کنم. </div><div align="right">زن ذلیل بودن به زن سالاری محدود نمی شود ، مردی که در کارهای خانه کمکی کند و یا به فرزند خود رسیدگی کند ، زن ذلیل است. درست که الان در بسیاری خانواده ها ، مردهای غیر زن ذلیل هم به همسرانشان کمک می کنند ، ولی همچنان برای بیشتر آقایان خوشایند نیست که در حال جارو کردن ، ظرف شستن و سایر کارهای خانه دیده شوند و خیلی از آنها نزد دوستانشان همه چیز را انکار می کنند. به هر حال هنوز بیشتر ما معتقدیم وظیفه خانه داری با زن به دنیا آمده است.</div><div align="right"><strong>شوخی ها و جوک های جنسی</strong> </div><div align="right">دو سه سال پیش مقاله ای در سایت زنان ایران خواندم که نویسنده اش یک آقا بود و از بقیه آقایان پرسیده بود چند درصد جوک ها و شوخی هایشان قابل طرح در جمع های غیر دوستانه و یا در حضور خانم هاست؟ لطفا پاسخ ندهید که دخترها هم از این جوک ها می گویند و یا شوخی های اینچنینی دارند. منظور من غالب حرف هاست. </div><div align="right">برای بیشتر ما پیش آمده که در جمع همکاران و دوستان رسمی تر ، کلمه یا ناسزا و یا شوخی رکیکی از دهان یکی از آقایان بیرون آمده که همه مجبور شده اند ، خود را به نشنیدن بزنند. نمی توانیم انکار کنیم که در دعواها و مشاجره های آقایان چه در خیابان و چه در جمع های خانوادگی و چه محل کار ، بیخود و بی جهت خواهر و مادر طرفین دعوا هم حضور دارند. میدان های ورزشی که در این مورد ، مثال همیشگی شده اند. این موضوع به مسایلی به اسم ناموس و غیرت و تعصب خانوادگی هم مربوط می شود ، که نمی توان در پس این کلمه ها حس مالکیت مرد بر زن را نادیده گرفت.</div><div align="right">کدامیک از مردان خواننده این متن می تواند ادعا کند که هرگز سعی نکرده با نام بردن از خواهر و یا مادر کسی او را تحقیر کند؟ کدامتان می توانید ادعا کنید که هرگز در جمع های دوستانه در مورد اندام و تناسبات جسمی دخترهای آشنا و غریبه حرف نزده اید و حتی وارد جزییات نشده اید؟ </div><div align="right">آیا انکار می کنید که یکی از بحث های داغ جمع های مردانه چنین گفتگوهایی است؟ و جالب اینکه بسیاری ازمردها بر سر چنین موضوعاتی خیلی زود با هم به اتفاق نظر می رسند و برایشان مثل سیگار کشیدن ، حرف مشترک است. یعنی حتی اگر با هم آشنا نباشند ، با نگاه های مشابه به زنان اطرافشان ، به حرف مشترک می رسند. این موضوع را به راحتی در اتوبوس و تاکسی و خیابان می توانید ، دریابید.</div><div align="right">در بین مردان ، شوخی در مورد زن ها به احتمال زیاد به مسایل جنسی می رسد. نمی دانم چند درصد آقایان می توانند ادعا کنند که هرگز دخترها و زن های اطرافشان را با اصطلاح و عبارات غیر محترمانه و جنسی یاد نکرده اند ، خصوصا اگر زن یا دختری چاق باشد؟ آیا هرگز درباره مردان هم این طور حرف می زنید؟ این موضوع ربطی به مسیله ژنتیکی و ویژگی های مردانه ندارد ، بلکه دلیلش احساس محق بودن مردان است و نیز نگاه جنسی آنها به زن ، که محدود به ایران نیست و فکر می کنم همه جای دنیا چنین نگاهی غالب باشد.</div><div align="right">ادامه دارد...</div>ZoHrEhttp://www.blogger.com/profile/04404323730546855788noreply@blogger.com14tag:blogger.com,1999:blog-2163503119533592569.post-23894307645897002092007-07-10T16:19:00.000+03:302007-07-10T16:38:27.367+03:30توضیح و پوزش درباره یادداشت های تیرماه 1378<div align="right">همان طور که در مقدمه یادداشت ها و نیز در پست آخر نوشته بودم ، قصد اصلی من از نوشتن خاطرات تیر ماه 1378 ، بیان دیده هایی بود که تصویرشان نکرده بودم. گفتم که من بیشتر عکاس هستم و نه خبرنگار و این نوشته ها کامل کننده عکس هایم خواهند بود. اما متاسفانه پس از چند روز مجبور شدم نه تنها از نوشتن بخش نهایی خاطراتم خودداری کنم ، بلکه نوشته های قبلی را نیز حذف کنم. بعضی از وبلاگ ها و سایت ها بدون ذکر منبع ، از این مطالب در جهت اهداف سیاسی خاص خود استفاده کرده اند ،در حالی که قصد من ارایه یک گزارش واقع بینانه درباره دانشجویان دانشگاه تهران و بدون توجه به گرو ه ها و گرایش های سیاسی خاص بود.</div><div align="right"> به ناچار از نوشتن بقیه مطالب صرف نظر می کنم و تنها لینک عکس ها را در وبلاگ قرار می دهم. به خاطر این بد قولی و معذوریت از همه دوستانی که به این وبلاگ سر زده یا لینک داده اند به خصوص از <a href="http://www.jomhour.ir/">وارطان</a> عزیز -که هنوز برای این وبلاگ به زحمت می افتد- پوزش می طلبم. </div><div align="right">* </div><div align="right">علت پایین بودن کیفیت عکس ها ، اسکن شدن کنتاکت به جای عکس یا نگاتیو-برای حفظ کپی رایت- است</div><div align="right"><a href="http://www.bubbleshare.com/myalbum/192559.3adf6de964e/editor">19 تیر</a></div><div align="right"><a href="http://www.bubbleshare.com/myalbum/192559.3adf6de964e/editor">20 تیر</a></div><div align="right"><a href="http://www.bubbleshare.com/myalbum/196347.02d51ff6c12/editor">21 تیر</a></div><div align="right"></div>ZoHrEhttp://www.blogger.com/profile/04404323730546855788noreply@blogger.com2tag:blogger.com,1999:blog-2163503119533592569.post-45901341247064414112007-07-08T19:27:00.000+03:302008-12-09T16:50:49.869+03:30چند نکته درباره یادداشت های تیرماه 1378<a href="https://blogger.googleusercontent.com/img/b/R29vZ2xl/AVvXsEioFqvHk1bXAiXLmd8db3Qkz-VGk-UMqCOKLifMVOsCInbpKiLHdz74Dm63UxPvSxbhv1RiESxU5UORrgfQBbCBWq_v-Uhy57WR5yv741gZz88jy6xjFbJp2bbEeI1BXKfE8HphczL3fbZQ/s1600-h/Me.jpg"><img id="BLOGGER_PHOTO_ID_5084860105534440258" style="DISPLAY: block; MARGIN: 0px auto 10px; CURSOR: hand; TEXT-ALIGN: center" alt="" src="https://blogger.googleusercontent.com/img/b/R29vZ2xl/AVvXsEioFqvHk1bXAiXLmd8db3Qkz-VGk-UMqCOKLifMVOsCInbpKiLHdz74Dm63UxPvSxbhv1RiESxU5UORrgfQBbCBWq_v-Uhy57WR5yv741gZz88jy6xjFbJp2bbEeI1BXKfE8HphczL3fbZQ/s320/Me.jpg" border="0" /></a><br /><div align="right">با توجه به این که لینک یا اصل مطالب اخیر وبلاگ در سایت های گوناگون قرار گرفته است ، لازم می دانم چند نکته را یادآوری کنم:</div><div align="right"></div><div align="right">1.همان طور که در مقدمه این یادداشت ها گفتم ، قصد اصلیم از ارایه این نوشته ها بیان خاطرات آن روزهاست که حتی برای رسانه ها ، خبرنگاران و عکاسان حرفه ای ، روزهای متفاوتی بود؛ چه برسد به من که آن زمان ابتدای راه این حرفه بودم ، بنابراین باز هم تاکید می کنم که قصد تحلیل و تفسیر آن وقایع را ندارم و این نوشته ها تکمیل کننده عکس های من هستند.</div><div align="right">2.نوشته های اصلی من و آنچه دستنوشته ام محسوب می شود ، مطالبی هستند که در این وبلاگ قرار می گیرند. بنابراین چنانچه در سایت ها و وبلاگ های دیگر تغییر و تفاوتی در مطلب وجود دارد، اعمال نظر و رای نویسنده یا مدیر آن سایت است .</div><div align="right">3.دوستانی که از این مطالب استفاده می کنند ، لطفا حفظ امانت کرده ، از اضافه کردن نظر و مطالب شخصی خودداری نموده و ذکر منبع اصلی را فراموش نکنند.</div><div align="right">4. استفاده از نوشته ها و عکس ها در فضای مجازی ، بدون تغییر در محتوا و با ذکر منبع بلامانع است؛ اما برای استفاده در مطبوعات لطفا هماهنگی لازم صورت بگیرد. </div><div align="right">قسمت پایانی این نوشته ها را طی دو روز آینده بخوانید و عکس هایش را ببینید.</div><div align="right"></div><div align="right">*<br /></div><div align="right">این عکس را <a href="http://http://hasanpix.com/show.php?imageid=139">حسن سربخشیان</a> در همان ایام گرفته که اتفاقا من هم در آن حضور دارم. </div><br /><div align="right"></div><br /><div align="right"></div>ZoHrEhttp://www.blogger.com/profile/04404323730546855788noreply@blogger.com2tag:blogger.com,1999:blog-2163503119533592569.post-60602073809795868792007-07-01T17:15:00.000+03:302007-07-10T12:58:30.704+03:30یک تشکر لازم ،ولی دیرهنگاممدت زیادی قصد نوشتن در فضای سایبر را داشتم و چند بار هم این کار را شروع کردم ، ولی در میانه راه به دلایل متفاوت متوقف شدم.هنوز هم به دو دلیل نمی توانم از قدم هایی که بر می دارم مطمئن باشم: اول اینکه در ابتدای راه هستم و مسیر خیلی خیلی کوتاهی را طی کرده ام و دوم اینکه مدت زیادی از نوشتن دور بوده ام و نوشته هایم آنچه باید نشده اند.می شود دلیل سومی را هم اضافه کرد، غیر از اینکه شاید هر بلایی از آسمان نازل شود، نباید از بلایای زمینی و احتمال قوانین محدود کننده جدید غافل بود.<br />با این حال نسبت به دفعات قبل حرکت امیدوار کننده تری -برای خودم - داشته ام.<br />این پیشرفت هر چند کوچک و حتی آغاز این مسیر را مرهون لطف و توجه دوست خوبم <strong><a href="http://www.jomhour.ir/">وارطان</a></strong> هستم، که زحمت راه اندازی و شکل دهی این وبلاگ را کشید.هر چند هنوز از مزاحمتهای من رها نشده ، اما امیدوارم به زودی این رخداد نیکو برایش پیش بیاید.<br />حق شناسانه بود که در ابتدای کار از لطف و زحمت او تشکر کنم ، اما ترجیح دادم دست کم کاری از پیش برده باشم و بتوانم نتیجه زحمات او را معرفی کنم.<br />دوست خوبم ،آقای مهدی محسنی،<strong><a href="http://www.jomhour.ir/">جمهور</a></strong> گرامی و محترم، بسیار سپاسگزارمZoHrEhttp://www.blogger.com/profile/04404323730546855788noreply@blogger.com2tag:blogger.com,1999:blog-2163503119533592569.post-1068047941978827372007-06-25T19:03:00.000+03:302007-07-11T13:27:13.099+03:30تفاوت هاست از این رییس جمهور تا آن رییس جمهور<div align="right">امروز بالاخره موفق شدم فیلم جنجالی حضور خاتمی در ایتالیا را ببینم. مدت زیادی از انتشار این فیلم گذشته و به زودی اتفاق و .خبر جدیدی جایگزین آن خواهد شد . اما یک نکته در موردش کمتر گفته شد و آن هم تفاوت دیدگاه دو رییس جمهور به زنان بود<br />وقتی این فیلم را دیدم تنها یک موضوع از ذهنم گذشت و آن هم مقایسه دیدگاه دو رییس جمهور سابق و فعلی به زنان بود.<br />خاتمی با اینکه روحانی است و انتظار سخت گیری و تعصب از او بیشتراست ، تا این حد انعطاف پذیری دارد. خیلی ها معتقدند دوران خاتمی با دوره ریاست جمهوری احمدی نژاد فرقی نداشت! همه آنچه دور و برمان می بینیم خلاف این موضوع را ثابت می کند.<br />اگر خاتمی قدرت اجرایی بیشتری داشت و به قول معروف دستش در اداره امور بازتر بود ، بی شک اوضاع خیلی متفاوت بود. هم در زمینه اقتصادی و سیاسی و هم در زمینه فرهنگی. مسلما دلیل این حرف ، دست دادن خاتمی با خانم ها نیست. این موضوع تنها بهانه و دلیل کوچکی برای نشان دادن تفاوت هاست. یک تفاوت بزرگ و مهم بین دو دولت:<br />خاتمی مانند بسیاری از مردان متعصب در مذهب ، زنان را باعث گناه خود نمی داند که فکر کند دست دادن با زن جرم بزرگی است.<br />در حالی که به زعم بسیاری از متعصبان در دین ، زن عامل و باعث گناه مرد است، چنین برخوردی از یک روحانی جای تامل دارد .<br />آ یا واقعا تفاوتی نیست بین دولت چنین کسی، با دولتی که بد حجابی را جزء نا امنی های اجتماعی و زنان بدحجاب را در ردیف اراذل و اوباش می داند؟</div>ZoHrEhttp://www.blogger.com/profile/04404323730546855788noreply@blogger.com10tag:blogger.com,1999:blog-2163503119533592569.post-55344086560565380732007-06-20T19:34:00.000+03:302007-07-10T12:56:30.252+03:30من در جمع روزنامه نگاران بي كارروزنامه نگاه ورزشي به دليل مشكلات مالي تعطيل شد.<br />باز هم تعداد زيادي روزنامه نگار بي كار شدند.<br />من هم همين طور.<br />فعلا مغزم كار نمي كنهZoHrEhttp://www.blogger.com/profile/04404323730546855788noreply@blogger.com4tag:blogger.com,1999:blog-2163503119533592569.post-6206506408966608182007-05-30T13:45:00.000+03:302007-07-11T13:26:45.298+03:30زن ایرانی در کیسه برنج<div style="TEXT-ALIGN: justify" align="right">نوجوان که بودم یکی از تفریحاتم گوش دادن به نوار کاستهای قدیمی با هر مضمونی بود. تعدادی از کاست هایی که آن روزها گوش دادم ، سخنرانیهای مذهبی قبل از انقلاب بودند که برخی مطالبش هنوز به یادم مانده است. </div><div style="TEXT-ALIGN: justify" align="right">یکی از آن مطالب جالب! ، حرفهای یک روحانی به نام حاج اشرف اصفهانی درباره حجاب بود.<br />برای مقایسه زنان با حجاب و بی حجاب قبل از انقلاب، از مثال خودروی شخصی و خودروی عمومی استفاده کرد. که همسر فلان آقا جزء اموال شخصیش است پس مثل خودروهای شخصی روی آن چادر می کشد ، ولی زنان بی حجاب مثل اتوبوس و مینی بوس جزء اموال عمومی هستند.<br />نکته های این قیاس و مثال بسیار قابل توجه بود:<br />1. زن جزء اموال شخصی مرد به حساب می آید.<br />2. زن می تواند مثل خودرو عمومی یا شخصی باشد.<br />3. دلیل چادری بودن برخی خانمها نه دین ، که شخصی بودن آنهاست.<br />4. نتیجه کلی و نهایی اینکه هر کس چادر یا حجاب سفت و سخت ندارد یک زن عمومی است.<br />آن روحانی را نمی شناسم و جزآن مقطع زمانی ،دیگر جایی به اسمش برنخوردم. با این حال هرازگاهی وقتی خودروی چادر کشیده ای می بینم یاد آن مثال محترمانه می افتم.</div><div style="TEXT-ALIGN: justify" align="right">اما دیشب مثالی شنیدم که به نظرم تشبیه زن به خودرو بسیار بهتر و محترمانه تر آمد.<br />به هر حال هر آدمی ، چه زن و چه مرد ترجیح می دهد ماشین باشد ، نه کیسه برنج. </div><div style="TEXT-ALIGN: justify" align="right">این بار نه یک روحانی قبل از انقلاب در بالای منبر و برای 300-400 نفر ، بلکه یک روحانی روشنفکر، در برابر چند میلیون مخاطب تلوزیون زنان را به کیسه برنج تشبیه کرد.<br />آقای نقویان در برنامه ای به مناسبت دهه فاطمیه درباره حجاب و ارزش زن با حجاب سخن می گفت. وی که به قول مجری همان برنامه از سخنوران با نوع بیان جدید و استاد دانشگاههای تهران هم هست ،از خانمهایی مثال زد که علیرغم داشتن حجاب و چادر با مدارک علمی بالا در کنفرانسهای خارجی شرکت می کنند و همه را به حیرت می آورند.<br />و بعد از نام بردن از یکی دو خانم فرمودند:<br />برای نشان دادن یک کیسه برنج آوردن یک کف دست کافی است. همین چند خانم ثابت کرده اند که زنان با حجاب می توانند پیشرفت کنند. و دیگر کسی نمی تواند بگوید چادر مانع پیشرفت زن است.<br />!بله چادر مانع هیچ پیشرفتی نیست. حتی در فعالیت های فیزیکی و ورزش.</div><div style="TEXT-ALIGN: justify" align="right">ولی می خواهم بگویم ترجیح می دهم چادر نپوشم تا در آن کیسه برنج جا نگیرم. حتی اگر متهم به عمومی بودن شوم.</div><div style="TEXT-ALIGN: justify" align="right">البته خودم را انسان می دانم نه خودرویی که ممکن است شخصی یا عمومی باشم.</div>ZoHrEhttp://www.blogger.com/profile/04404323730546855788noreply@blogger.com4tag:blogger.com,1999:blog-2163503119533592569.post-14092150116653733812007-05-13T18:31:00.000+03:302007-07-10T12:53:12.499+03:30ورود سگ و سياه ممنوعبحث ها و فيلم هاي درباره تبعيض نژادي يادتان هست؟<br />اينكه روي در برخي مكان هاي عمومي مثل رستوران ها و فروشگاه ها مي نوشتند :<br />"ورود سگ و سياه ممنوع " چطور؟<br />نمي دانم چرا وقتي روي در فروشگاه ها با جمله<br />"از پذيرش خانم هاي بدحجاب معذوريم "<br />روبرو مي شوم ، ناخودآگاه ياد آن جمله مي افتم!ZoHrEhttp://www.blogger.com/profile/04404323730546855788noreply@blogger.com2tag:blogger.com,1999:blog-2163503119533592569.post-40918394489060046122007-05-11T20:49:00.000+03:302007-07-10T12:52:03.402+03:30پيامبران بي شمار ، معجزه هاي دم دستي<div align="right">چهارشنبه شب ، مريلا زارعي مهمان برنامه شب شيشه اي شبكه تهران بود. نقد برنامه و مجري جاي خود كه آشكارا قصد كوبيدن مهمان برنامه را داشت و سعي مي كرد وانمود به بي طرفي كند . كاملا مشخص بود دليل حمله ها و موضع گيري هاي ديكته شده رشيدپور ، گرايش هاي فمينيستي زارعي است و اين مورد را با اشاره مستقيم به بازيهاي زارعي براي تهمينه ميلاني تاييد كرد.</div><div align="right">رشيدپور نه تنها رفتار و افكار زارعي بلكه بازيهاي مقبول او را مورد انتقاد قرار داد.</div><div align="right">زارعي در د فاع از خودش در مورد بازي در فيلم سربازهاي جمعه موضع نادرستي انتخاب كرد. بعد از اينكه رشيدپور بازي خوب او در سربازهاي جمعه را زير سوال برد و گفت آن سكانس خود به خود جايزه بگير بوده ، زارعي از روش معمول اتصالات الهي استفاده كرد و بازي خودش در آن سكانس را معجزه دانست !</div><div align="right">مريلا زارعي با اين كار در واقع توانايي خودش را كمرنگ نشن داد ، چون به راحتي مي توان نتيجه گرفت آن بازي فقط يك اتفاق و لطف الهي بوده نه بازي خوب يك بازيگر. زارعي به معجزه خواندن آن بازي اكتفا نكرد و دعاي خير مردم را نيز در موفقيت خودش موثر دانست . شايد يك دليل او براي اين حرف فرار از حمله هاي رشيدپور بود ، چون مخالفت با معجزه هاي الهي در تلوزيون جايي ندارد . شايد واقعا زارعي فكر مي كند معجزه اي در فيلم كيميايي رخ داده است . در اين صورت اگر پاي صحبت بقيه يازيگران آن فيلم بنشينيم كل فيلم معجزه اي بزرگ معرفي شود.</div><div align="right">معجزه بودن موفقيت هاي ايرانيان به اين مورد محدود نمي شود. بارهاو بارها ورزشكاران و كساني كه در رقابت هاي گوناگون هنري و علمي و فرهنگي جايزه اي گرفته اند ، موفقيت خود را معجزه و نتيجه دعاي خير مردم دانسته اند. با مزه است كه فكر كنيم كساني در اين كشور بي مشكل و دردسر! تنها دغدغه شان دعا براي موفقيت ورزشكاران و هنرمندان است!</div><div align="right">بنابر اين بايد تمام ورزشكاران و بازيگران موفق دنيا مثل ديويد بكام ، كاكا،راجر فدرر و اسكاريهاي هاليوود را معجزه گراني بزرگ و پيامبران زمان دانست.</div><div align="right"></div>ZoHrEhttp://www.blogger.com/profile/04404323730546855788noreply@blogger.com4tag:blogger.com,1999:blog-2163503119533592569.post-12241576159497186542007-04-21T00:43:00.000+03:302007-07-10T12:44:24.245+03:30آینده نو، دیگر نو نمی شود<div align="right">یک روز از خواب پا می شی ، می بینی رفتی به باد </div><div align="right">اینکه اهل آسیایی و می گن جبر جغرافیا و اینکه لنگ در هوایی<br />آینده نو تعطیل شد ، ما هم آزاد و بیکار.</div><div align="right">این متن اس ام اسی است که امروز صبح به دستم رسید . از طرف یکی از دوستانم که در روزنامه آینده نو کار می کرد. امیر قبل از عید به آینده نو رفته بود. در روزنامه قبلی اش به دلیل عوض شدن سردبیر عذر عده ای را خواسته بودند.<br />همین دو سه روز پیش از تغییر حوزه فعالیتش در روزنامه ابراز رضایت کرد و گفت فکر می کند کار با گروه فرهنگی خیلی مفید و متنوع است و چقدر خوشحال بودم که امیر آن قدر گرفتار است که نمی تواند ترجمه های مرا انجام بدهد.<br />تماس که گرفتم گفت : بچه ها صبح رفته و با در بسته روبرو شده اند. اوج ناراحتی و آزردگی امیر در همان کلمه آزاد بود. می دانم این آزاد شدن چقدر نگران کننده است. تمام ناراحتیش را در این کلمه حس کردم نه در بیکار و به باد رفته. به همین راحتی آقای وصال بدون اطلاع قبلی و بدون تصفیه حساب حقوقهای قبلی روزنامه را بسته اند.<br />چه می توانستم بگویم؟ که متناسفم؟ وقتی تاسف من هیچ فایده ای برای هیچ کدام از آن بچه ها ندارد.جای دیگری ابراز تاسف کردم .وقتی عصر موضوع را بین بچه های روزنامه خودمان مطرح کردم و یکی از همکاران گفت : چه بهتر ، روزنامه نبود. همه اش تلکس بود. گفتم : ولی خیلی ها بی کار شدند. جواب داد :آهان از اون نظر، آره خوب<br />من متاسفم برای خودمان . ما روزنامه نگارها ما که می دانیم هیچ کدام امنیت شغلی نداریم ، ما که همگی دائم نگران تصمیم های دادگاه مطبوعاتیم ولی همچنان با یکدیگر نا مهربانیم گاه از بسته شدن روزنامه ای نه تنها ناراحت نمی شویم ، بلکه ته دلمان خوشحال هم می شویم چون از بچه های آن جا خوشمان نمی آید یا شاید چون قرار بوده ما هم آنجا باشیم ولی قرار تغییر کرده است.<br />یادم می آید وقتی بچه های شرق روزنامه اعتماد را به دست گرفتند ، یک نفر با افتخار و غرور گفت : بیشتر اعتمادی ها رو ریختیم بیرون آن شخص عضوی از تحریریه یا فنی نبود بلکه نسبتی با سرمایه گذاران داشت ، از انان که دغدغه های ما را ندارند. از امثال او شاید نباید توقع داشت ولی خودمان چطور؟<br />بارها و بارها همه ما به این روش برخورد و حتی عمل کرده ایم .این که یک نفر به عنوان سردبیر ، دبیر سرویس یا دبیر تحریریه وارد نشریه ای می شود و بدون توجه به موقعیت افراد ، دوستان و اکیپ خودش را جایگزین می کند. و این یعنی افزایش دغدغه و نگرانی برای همه روزنامه نگاران و مطبوعاتی ها. عذر این است که به هر حال هر کس با اکیپ خودش بهتر کار می کند .<br />نه ، دوستان و همکاران عزیز این دلیل نیست ، این بهانه است ، این یکی از آفات بی شمار روزنامه نگاری ایران است. اسمش همکاری نیست ، باند بازی است . آینده نو بسته شد. امیر و امثال او که عضو باندی نیستند فعلا بیکارند. و کمتر کسی هم دغدغه بچه های فنی و تایپ را خواهد داشت .<br />دادگاه مطبوعات از یک سو ، سرمایه گذارانی که دنبال منلفع خاص در روزنامه ها هستند از یک سو و خودمان از سویی دیگر تیشه به ریشه می زنیم .</div>ZoHrEhttp://www.blogger.com/profile/04404323730546855788noreply@blogger.com2tag:blogger.com,1999:blog-2163503119533592569.post-49645273278824608122007-04-19T14:42:00.000+03:302007-07-10T12:41:39.806+03:30ما ایرانی ها حتی جزء بهترین ها هم نیستیم<div align="right">هر چقدر فکر می کنم و به محیط اطرافم و به آدمهای غریبه و آشنا دقت می کنم نمی توانم بفهمم چه چیز باعث این همه خود شیفتگی مفرط ما ایرانیان شده است؟؟ معتقدم بیش از حد خود شیفته و خود برتر بین هستیم ، دلیلش جمله ایست که همه ما بارها و بارها شنیده و .چه بسا گفته ایم<br />.اینکه ایرانیان بهترین مردم دنیا هستند. ولی ما به هیچ وجهه بهترین که هیچ ، حتی جزء بهترین ها هم نیستیم . در حال حاضر کشور وضعیت اقتصادی نا بسامانی دارد ، ولی آنچه بیش از پیش توجهم را به حریص بودن مردم جلب کرده ، موضوع گرانی مسکن است<br />قیمت فروش و اجاره به هر دلیلی که برای بحث من بی تفاوت است ، بالا رفته ؛ در این شرایط و در حالی که مسکن ضروری ترین نیاز زندگی همه است ، هر کس توان و امکان دارد از این وضعیت نهایت استفاده و سو استفاده را می برد.<br />کافی است نگاهی به صفحه های مسکن اجاره ای در روزنامه ها بیندازید . قیمت هایی که هیچ تناسبی با مورد اجاره ندارند و از آنجا که هیچ نظارت و کنترلی بر این موضوع نیست- البته مانند همه موارد دیگر – هر کس تا هر جا تیغش ببرد ، دریغ نمی ورزد<br />قطعه ای از پشت بام که با ایرانیت دیوار و سقف خورده یا بخشی از شوفاژخانه که با دیواری نازک جدا شده ، به نام خانه و سوییتت! با قیمت های بالای 150000 تومان اجاره داده می شوند ، البته به اضافه پول رهن ؛ و این سوییت ها ! نه در مناطق بالای شهر و نه در آپارتمانی شیک و موقعیتی خوب ، که هر جایی از شهر همین قیمت را دارند.<br />با هر کس هم که در این باره حرف بزنید جواب می شنوید : خوب همین است ، مردم حق دارند ، خانه گران شده یا مردم چاره ندارند ، به پول احتیاج دارند.<br />نمی خواهم از تقصیر دولت در این گرانی ها بگویم ، گله من از خودمان است، ما مردم . ما که خودمان هم به خودمان رحم نمی کنیم. وقتی آبی گل آلود است همه سعی در ماهی گرفتن داریم .همه می خواهیم نیازمان را از جیب دیگری برداریم . راننده تاکسی کرایه زیاد می گیرد ، فروشنده گران فروشی می کند ، کارمند از کارش می دزدد ، کارفرما از حق و حقوق کارگرانش کم می گذارد و و و...<br />.هر کس بتواند پا بر سر دیگری می گذارد تا بالا برود و چه بسا کس دیگری او را به زیر بکشد </div>ZoHrEhttp://www.blogger.com/profile/04404323730546855788noreply@blogger.com2tag:blogger.com,1999:blog-2163503119533592569.post-78563254683159344802007-04-07T14:24:00.000+03:302007-08-01T14:41:34.696+03:30اصلاح طلبان ده نمکی را بزرگ کردند<div align="right">هر چند خیلی تکراریست و این حرف بارها گفته شده ولی چه من و چه هر کدام از دانشجویانی که بهار 1378 در خوابگاه های دانشگاه تهران ساکن بودند ، نا خودآگاه اسم مسعود ده نمکی را که می شنویم به یاد اتفاقات تیر ماه آن سال می افتیم. دیگران از کارهای او شنیده اند و ما دیدیم . کسی نمی تواند درک کند چطور تمام آن روزها و شب ها با نگرانی و اضطراب از حمله دوباره به خوابگاه ها گذشت.</div><div align="right">دیگران درک نمی کنند که آن روزها حتی از راه رفتن در خیابان های اطراف دانشگاه هم می ترسیدیم ، مبادا به جرم دانشجو بودن بازداشت شویم.</div><div align="right">حرف درباره آن روزها زیاد است که اگر توانستم به موقع خودش (18 تیر ) خواهم نوشت. جالب است که یکی از رهبران کسانی که آن شب چنگ در موهای دانشجوهای هنر می انداختندو وسایل و کارهای آنها را خرد می کردند ، حالا شده هنرمند...</div><div align="right">من نمی خواهم دگم باشم ، نمی خواهم مثل خود آنها باشم ، ولی نمی توانم ده نمکی و امثال او را هنرمند بنامم . بله آدم ها عوض می شوند، ولی کو نشانه اش؟ کو ابراز پشیمانی و ندامت ده نمکی از کرده های پیشین؟ کو تحمل انتقاد و نظر مخالف؟</div><div align="right">در مصاحبه با رادیو زمانه گفته تمام کسانی که معتقدند فیلم ایراد دارد آدمهای عقده ای هستند که چون فیلم های خودشان نمی فروشد این طور می گویند!</div><div align="right">اصلا نماهای آخر فقر و فحشا یادتان هست؟ دوربین را در فرودگاه چرخاند و چنان نشان داد که انگار همه دخترهایی که حجابشان با معیارهای کارگردان نمی خورد به یک دلیل آنجا هستند.</div><div align="right">در واقع ابزار سینما را داده اند دست او تا همان حرفهای قبلی را بزند. همه باید حرفشان را بگویند ولی آیا واقعا بقیه به اندازه ایشان دستشان باز است؟</div><div align="right">اما گله من بیشتر از دوستانم است. از آنها که توی صف سینما می ایستند و بلیت می خرند که فروش این فیلم ها بالا برود</div><div align="right">با <a href="http://www.jour4peace.com/">مزدک علی نظری</a> موافقم که می گفت نشریات اصلاح طلب با مصاحبه ها و مقالاتشان نقش مهمی در بزرگ کردن ده نمکی داشتند</div><div align="right">حالا ما همان راه را ادامه می دهیم . </div><div align="right"></div><div align="right"></div><div align="right"></div><div align="right"></div><div align="right"></div>ZoHrEhttp://www.blogger.com/profile/04404323730546855788noreply@blogger.com3